پردیس شهید باهنر کرمان

از شور تا شعور حسینی
چرا کوفیانی که با آن همه شور وشوق از امام حسین علیه السلام دعوت کرده بودند، حضرت را یاری نکرده و علیه ایشان جنگیدند؟

اولین نکته کلیدی در پاسخ به این سوال این است که بررسی شود هدف کوفیان از دعوت امام علیه السلام چه بود. برای پاسخ دقیق به این سوال نیاز است بدانیم این دعوت چه زمانی و توسط چه کسانی انجام شد.

نامه نگاری کوفیان، در ایام اقامت امام حسین(علیه السلام) در مکه (دهم ماه رمضان سال60ق)آغاز شد و از جهت فراوانی به مقداری رسید که به حق می توان از آن به نهضت نامه نگاری یاد کرد. ظرف این چند روز،این حرکت به مرحله ای رسید که در روز به طور متوسط ششصد نامه به امام علیه السلام می رسید؛به گونه ای که تعداد نامه ها به دوازده هزار نامه رسید.
با توجه به قرائن می توان به این نتیجه رسید که نامه نگاران از یک طیف خاص نبوده و گروهای مختلف با گرایش های بسیار متفاوت را در بر گرفته است؛ به گونه ای که در میان آنها نام شیعیان خاصی همچون سلیمان صرد خزاعی و در در نقطه مقابل افرادی از حزب اموی ساکن در کوفه، همانند شبث بن ربعی(که بعدها مسجدی به شکرانه کشته شدن امام حسین"علیه السلام"بنا کرد)، دیده می شود. اما به نظر می رسد اکثر نامه نگاران را که در تاریخ نامی از آنها برده نشده است ـ توده مردمی تشکیل می دادند.

دومین نکته اینکه با توجه به طیف گسترده نامه نگاران، نمی توان در انگیزه نامه نگاری آنها به یک انگیزه خاص توجه کرد؛ بلکه با توجه به گرو ه های مختلف،باید علل متفاوتی را نام برد که عبارتند از

 

بازگرداندن حکومت به محل مشروع : اقلیتی از شیعیان خالص مانند حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه به انگیزه باز پس گیری حکومت و باز گرداندن آن به محل مشروع (از آنجا که حکومت را حق اهل بیت علیهم السلام می دانستند و حکومت سراسر ظلم امویان را نا مشروع)

رهایی از ظلم : عده فراوانی از مردم کوفه بویژه افراد میان سال و کهنسال که حکومت عدل علوی را در کوفه به یاد داشتند و از سوی دیگر ظلم و جور امویان را نیز در این دوران بیست ساله دیده بودند درصدد رهایی از این ظلم، رو به فرزند امام علی علیه السلام آوردند تا شاید آنان را از یوغ حکومت بنی امیه رهایی بخشد.
احیای مرکزیت کوفه : عده ای برای احیای مرکزیت کوفه که همیشه بر سر آن با شام در رقابت بود و در این دوران بیست ساله آن را از دست داده بودند به دنبال رهبری کارآمد بودند که بتواند این مهم را به انجام برساند. از نظر اینان در این زمان مناسب ترین فرد دارای نفوذ و شخصیت که از سویی قدرت رهبری جامعه کوفیان را داشته و از سوی دیگر حکومت امویان را مشروع نداند امام حسین علیه السلام بود؛از این رو از آن حضرت برای امدن به کوفه دعوت کردند.
حفظ نفوذ و موقعیت خود : بزرگان قبایل همانند شبث بن ربعی ،حجاربن ابجر،… که عمدتا به فکر قدرت و ریاست خود بوده و از سوی دیگر میانه ای با خاندان علوی نداشتند وقتی اقبال گسترده مردم به امام حسین علیه السلام را دیدند،چنین تصور کردند که در آینده ای نه چندان نزدیک،حکومت امام علیه السلام در کوفه به ثمر خواهد نشست و برای آنکه از قافله عقب نمانده و در دوران حکومت آن حضرت همچنان از نفوذ و ریاست خود برخوردار باشند،به سیل خروشان نامه نگاران پیوستند.

نان به نرخ روز خوردن: توده مردم نان به نرخ روز نیز با مشاهده شور و هیجان گسترده متنفدان انگیزه لازم برای نامه نگاری را پیدا کردند و این جریان را دامن زدند.
بنابراین دعوت کوفیان از امام حسین علیه السلام بر اساس ایمان و ارادت عمیق قلبی نسبت به خاندان رسالت نبود و اهل کوفه دفاع از امام حسین علیه السلام را به عنوان دفاع از امام زمان خویش بر خود واجب نمی دانستند بلکه هدف کوفیان از دعوت امام حسین علیه السلام تامین منافع مادی بیشتر برای خود و رسیدن به آسایش دنیوی بود . فلذا برای آنان تفاوتی نداشت که در سایه حکومت حسینی به هدف خود برسند یا حکومت یزیدی بلکه برای آنها مهم مال اندوزی بیشتر و تامین هرچه بیشتر مسایل دنیوی بود ، بنابراین از کسی حمایت و پیروی میکردند که آنها را به اهدافشان برساند. حال این فرد حسین علیه السلام باشد یا یزید علیه اللعنه .

سومین نکته اینکه بعد از بررسی انگیزه و علل دعوت باید بررسی شود چه عواملی باعث شد تا مردم کوفه دست به این جنایت هولناک بزنند؟ به طور خلاصه باید گفت دو دسته از عوامل بودند که زمینه رفتن مردم کوفه به کربلا را فراهم کردند: الف ـ عوامل درونی (زمینه ‏ها و خصیصه هایی است که در مردم کوفه شکل گرفته بود) ** و ب ـ عوامل برونی (فشار و اختناق دستگاه حاکمان بنی‏ امیه بود که با ترفندهای مخصوص به خود، مردم را آماده چنین کاری کرد.).

عوامل درونی از جمله تناقض آشکار در سیره و گفتار [1]؛ پیمان شکنی [2]؛ زود باوری در جنگ های روانی[3]؛ نداشتن آزادی عمل و استقلال فکری[4] سنگدلی وقساوت قلب[5]؛ حُب دنیا و طمع [6]؛ نادانی و جهل[7]

عوامل بیرونی از جمله ایجاد رعب و وحشت [8]؛ دست‏گیری هواداران امام حسین(علیه السلام) [9]تطمیع مردم به پول، مقام، جایزه [10]

چهارمین نکته اینکه گذشته از این عوامل باید ریشه کار را در این نکته جستجو کرد:
«مردم در هر جامعه ای از یک دیدگاه دو دسته اند یا کسانی که از روی فهم و فهمیدگی و آگاهی و تصمیم گیری کار می کنند و راهی را می شناسند و دنبال آن حرکت می کنند - اعم از خوب یا بد- یا همان خواص و افرادی که دنبال جو می روند - اهل فهم و سنجیدن و .. نیستند- یا همان عوام. هر دو گروه از هر صنفی ممکن است باشند و ربطی به سواد و بی سوادی و روحانی بودن و نبودن و … ندارد.
خواص دو گروهند خواص طرفدار جبهه حق و خواص طرفدار جبهه باطل. خواص طرفدار جبهه حق دو دسته اند یک دسته کسانی که در مقابله با دنیا با زندگی با مقام و با شهوت با پول و لذت با راحتی و نام موافقند یک دسته موافق نیستند. همه اینها زیبایی های زندگی است اما اگر در مقابل این متاع و بهره زندگی خدای ناکرده آن قدر مجذوب شدند که آن جایی که پای تکلیف سخت به میان آمد نتوانند از این ها دست بردارندیا به راحتی دست بردارند اوضاع متفاوت است.
اگر آن قسم خوبِ طرفدارِ حق که می توانند از متاع دنیا دست بردارند بیشتر باشند هیچ وقت جامعه اسلامی دچار حالت دوران امام حسین علیه السلام نخواهد شد. مطمئنا تا ابد بیمه است اما بالعکس اگر خواص طرفدار حق که به دنیا دل بسته اند زیاد باشند آن وقت حسین بن علی ها به مسلخ کربلا خواهند رفت. حرکت خواص به دنبال خود حرکت عوام را می آورد. تصمیم گیری خواص در وقت لازم . تشخیص خواص در وقت لازم گذشت خواص از دنیا در لحظه لازم اقدام خواص برای خدا در وقت لازم این هاست که تاریخ را نجات می دهد. ارزش ها را حفظ می کند. باید در لحظه لازم حرکت لازم را انجام داد اگر وقت گذشت دیگر فایده ندارد.خواص طرفدار حق لغزیدند. حق را می شناختند اما در برابر حب دنیا زانو زدند.[11]