پردیس شهید باهنر کرمان

این عیدها عید نیست تو که نباشی !
عید وقتی است که تو از ما راضی باشی .
عید وقتی است که ؛
گل تبسم بر لبان یوسف زهرا نشانده باشیم .

این عیدها عید نیست تو که نباشی !

عید آمدن توست که ،

نوازش خواهی کرد زخمهای زمین را .

دلجوئی خواهی کرد قلب شکسته شکوفه را !

عید آمدن توشت که همه زیبا خواهیم شد .

همه انسان خواهیم شد .

و دیگر مورد زکات پیدا نخواهیم کرد .

عید وقتی است که ببینیمان و ببینیمت ..

چشمهای ما سهم بزرگی طلب دارند از ما !

کی باشد ببینیم و سیر ببینیم

گریه کنیم و سبک شویم !

بگوییم :

الا یا اهل العالم این هم آقای ما !

دیدید آمد …

ارباب !

عید وقتی است که تو از ما راضی باشی .

عید وقتی است که ؛

گل تبسم بر لبان یوسف زهرا نشانده باشیم ..

وای بر ما و باز وای بر ما ..

ما که جز اشک و غم برای دل مهربانت نداشته ایم .

  تو که بیایی عید معنا خواهد شد

بیرق توحید بر دل زمین زده خواهد شد …

همه فصلها بهار خواهند بود !

همه دلها بهاری !

باران بهاری و قلبها خدایی !

ما را با دیگران چه کار !

ما سر سفره تو بزرگ شده ایم

خواسته لحظه تحویل سالمان ،

نگاه عنایت تو خواهد بود ، اینکه ؛

سال نه ، ثانیه آخری باشد که 

تو را نبینیم وثانیه آخری باشد که بی تو سر کنیم !

و تو دعایمان کنی که ثانیه ای بی تو نباشیم .

آقا !

خوب تقسیم کردم نه !

عزیز عالم هر کجایی ؛

سلام خالصانه ما تقدیم حضور مقدست .

دستت بر سرمان و دعایت نگهدارمان .

ارباب !

قسم می خورم بی نامت نفس نکشم …